سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 95/8/29 | 7:25 عصر | نویسنده : sultan

 

در قرآن کریم، حدود2000 آیه،درباره «معاد» رسیده، و همواره به معاد جسمانی کامل(عنصری، نه مثالی) تصریح شده است، تاجایی که می شود از آنها استفاده کرد که خطوط انگشتان انسانها در بدن اخروی، عین خطوط انگشتان در بدن دنیوی خواهد بود.1 و در سوره مبارکه «یس»2، بصراحت آمده است که استخوانهای پوسیده و خاک شده(عِظام رَمیم) نیز، -دوباره- زنده خواهد شد.

شما این محتوای صریح و قطعی قرآنی را، درباره «معاد»، با محتوای فلسفی و عرفانی مقایسه کنید، و فرق عظیم را بنگرید. محتوای قرآنی کجا، و محتوای فلسفی و عرفانی(بدن برزخیِ بی وزنِ فاقد مادّه، آنهم نه در مورد همه افراد بشر...و سپس عذابِ عذب شده و از بین رفته) کجا؟3

پس آنان که می پندارند محتوای فلسفی کمک می کند به محتوای قرآنی، همان پندار است و بس. بلی ممکن است کسی بگوید، ما از حقیقت و قواعد و کیفیّت استدلال فلسفی، گاه در بعضی مراحل، استفاده تمهیدی می کنیم، مانند نقشی که «علم منطق» برای «فسلفه» دارد، یا «علم اصول» برای «فقه» یا «ریاضیّات» برای «نجوم»، این امر قابل قبول است، به شرط آنکه با رعایت موازین «تفکیک» باشد، و با تحفّظ تام بر «محکمات اسلامی» و «قطعیّات قرآنی» (مفاهیم کلیدی قرآن)، تا اوج اعلای معارف والای وَحیانی و حقایق عرشی تعالیم حدیثی فرونیفتد و «کلام مخلوق» به جای «کلام خالق» ننشیند. و آیا در این سخن جای مناقشه ای هست؟

1-«سوره قیامت» (75)، آیه 4

2-آیه های، 78-79

3-و اگر با اعتقاد به چنین معادی(مثالی) و گوارا شدذن عذاب بر مُعذَّبین(با آنهمه تأکیدات قرآن کریم،بر خلاف این امر)، وارد رستاخیز شویم، آیا به گفته خود صدرالمتألهین، دچار مشکلات مهمی نمی شویم، از جمله «عذاب ابدی»، زیرا با «عقاید باطله» و تأویل «آیات و اخبار» - به نص صدرالمتألهین- وارد صحرای محشر شده ایم؟ رجوع کنید به«المبدأ و المعاد»، ص413-414 ونیز 376، نیز ««معاد جسمانی در حکمت متعالیه»،ص257-258

 

پیام جاودانه.ص106-107




تاریخ : پنج شنبه 95/8/27 | 3:54 عصر | نویسنده : sultan

 

   ...آیا به اندازه که در قرآن کریم و احادی نبوی وعالیم اواء «ع» بر عقل و تعقّل تأکید شده است، در هیچ مکتب و مذهب و نگرش و نِحله و فلسفه ای تأکید شده است؟

و آیا بجز معصوم«ص»، کسی عقل را «حجّت باطنی» خداوند خوانده است؟

و آیا جز معصوم«ع»، کسی از سطوح عقل گذشته و به دفائن عقلی و «عقل دفائنی» پی برده است؟

بنابراین، چگونه ممکن است طرفداران و مدافعان استقلال و استغنای معارف قرآنی و اوصیایی، بهره مندی از عقل را منع کنند.

خودِ رسیدن به «مبانی تفکیک»، از توغّل در تعقّل است. و آیا اگر کسی از کمترین مرتبه عقل و خرد بهره ور باشد، خواهد گفت، عقل یعنی فلسفه.

و آیا کدام فلسفه، عقل است و عقل گرایی؟ فلسفه مشاء ، که رئیس آن مکتب در اسلام، یعنی شیخ الرئیس ابن سینا می گوید، هیچ حقیقتی را با آن فلسفه نمی توانیم فهمید، حتی حقیقتِ یک «عَرَض» را؟ و خواجه نصیر طوسی می گوید: «فلسفه ، همه مطالب و مقاصد خود را نیز نتوانسته است ثابت کند، با اینکه با ظواهر شرع مخالف است».1

یا فلسفه عرفانی صدرایی، که به تصریحات این فیلسوف عارف، در سراسر اثارش، مطالب بنیادین آن مبتنی بر «کشف» است، که ربطی به «عقل فلسفی» ندارد، و اگر مبادی و طرق کشف صحیح باشد- منحصراً برای خود مکاشف حجیّت دارد و بس.


1-«مقدّمه« ج3،ص1209،چاپ دکتر علی عبدالواحد وافی،دارنهضه مصر للطّبع و النّشر.


پیام جاودانه.ص82-83

 




تاریخ : سه شنبه 95/8/25 | 2:48 عصر | نویسنده : sultan

   «شرک»، آن است که برای خدای متعال، در مقام خدایی، در مرتبه اسماء و صفات و افعال، شریکی و انبازی قرار دهند. این معنی بطور متعارف، در مورد «شرک به خدا» برده می شود، لیکن چیزها و اشخاص دیگری در عالم هستند، که بنا به مقام و موقعیّتشان ممکن است شرک در مورد آنها نیز بکار رود، یعنی مردمان،«غیری» را نیز به آنها ضمیمه کنند که نباید بکنند، و چیزی را که باید از خود آنها-بطور کاملاً خالص- بخواهند و فراگیرند، از آنها و منابع دیگر و دیگرانی بصورت امتزاج و التقاط- بخواهند و فراگیرند. این چگونگی نیز در مرتبه خود «شرک» است، مثلاً

1-شرک به قرآن کریم، یعنی: از قرآن و غیرقرآن هدایت و معرفت جستن.

2-شرک به عقل، یعنی: از عقل و غیرعقل(وَهم مثلاً؛ و حتی از تجربه، در مقولاتی که مورد تجربه مادی و آزمایشگاهی نیستند)، هدایت و معرفت خواستن.

3-شرک به پیامبر«ص»، یعنی: از غیر پیامبر نیز طلب معرفت هدایتی کردن، یا مقام حقیقی پیامبر«ص» را که تلّقی و پذیرش وحی از خارج از وجود کُنهیِ خودِ اوست، تا حدّ بسیار نازلِ بشریِ عادی، و «تجربه شخصی» (که آن را به ملاحظاتی «تجربه دینی» می نامند)، پایین آوردن، که در واقع، این تجربه، همان «تفکّر» است که به تعبیر ناپیچیده- هر متفکّری آن را دارد، و به مقام نبوت نیاز ندارد. و اگر بخواهد «دینی» باشد، باید از اتصال به مقام ربوبی و علمِ صُقعی حاصل شود؛ و اگر این شد، همان وحی است، و دیگر ضرورتی ندارد آن را «تجربه دینی» بنامیم.

4-شرک به معصوم«ع» یعنی، سخن معصوم را ذاتاً ثابت بالعقل ندانستن.

مثلاً عبدالرزاق لاهیجی(م: 1072 ق)، حکیم معروف می گوید: «تمثیل معصوم، در حکم قیاس برهانی است».1 این شناخت معصوم و ایمان به معصوم است. جز این، شرک به معصوم است.

یا سخن بس حکیمانه میرفندرسکی (م: 1050 ق)، که می گوید: «علوم انبیاء خطا ندارد، چون «اولی» است، و علوم حکماء خطا دارد، چون «نظری» است».2

هرچه و هرنظریّه ای از این اندازه اعتقاد به معصوم پایین تر آید، یا از جهل به معنای «عصمت» است، یا شرک به معصوم و مقام او، در واقعّت اکوان.

5-شرک به سلوک شرعی (یا شرک به شرع و سلوکِ پیشنهادی شرع)، و عمل برطبق سلوکهای التقاطی و صناعی.

 

پیام جاودانه.ص74-76




تاریخ : یکشنبه 95/8/23 | 5:4 عصر | نویسنده : sultan

جملاتی از نهج البلاغه به نقل از کتاب کلام جاودانه.  عبارات درون پرانتز ،توضیحات علامه حکیمی ست:


  • در انقلاب، مهلت (تاخیر در تغییر) نیست. (در تغییر اوضاع فاسد اجتماعی و اقتصادی نباید مهلتی خواست)

  • خدای رحمت کند آن کس را که با ستم مبارزه کند و به یاری حقداران بشتابد.

  • به هنگام قبول مسئولیت هدیه نپذیرید، و اگر همه ی جهان را به شما بدهند تا به موری ستم کنید نکنید.

  • مسئولان باید در خانه هایی ساده زندگی کنند، و زندگیهایی بسیار محدود داشته باشند و گرنه مسئول اسلامی نیستند.

  • اگر مسئولی در اموال عمومی خیانت کرد- چه کم چه بسیار- کمر او را بشکنید.

  • مسئولان باید به مردم چنان به یک چشم نگاه کنند که نه قدرتمندان و توانگران جرات ظلم کردن بیابند، و نه ضعیفان و ناتوانان از اجرای عدالت ناامید گردند.

  • مسئولان نباید به دعوت اغنیا باسخ دهند و بر سر سفره های رنگارنگ بنشینند، و به میهمانیی پا گذارند که توانگران در آن حاضرند و مسکینان از آن محروم.

  • مسئولان باید با نزدیکان و دوستان خویش همانگونه رفتار کنند که با دیگران می کنند، و گرنه به مردم ستم کرده اند. و هر کس به مردم ستم کند طرف او در روز قیامت خداست.

  • مسئولان باید به توده ها تکیه کنند نه به اشراف و اعیان و طبقات ممتاز.

  • مسئولان باید به زندگی مردم محروم و بیچاره و محتاج و درمانده و نیازهای آنان هر چه بیشتر توجه کنند، و بخشی از بیت المال را به آنان اختصاص دهند، و در این باره میان دور و نزدیک فرق نگذارند.



تاریخ : شنبه 95/8/22 | 1:13 صبح | نویسنده : sultan

خدای بزرگ پنج چیز برای هدایت بشر قرار داده است که «پنج رکن هدایت» (ارکان خمیسه هدایت) اند، در ارتباط هم باید باشند تا هدایت کامل حاصل شود. و این پنج چیز همه از سنخ نوراند:

1-فطرت

2-عقل

3-وحی(کتاب آسمانی)

4-حامل وحی(پیامبر)

5-شارح وحی(وصّی پیامبر)

 

کلام جاودانه.ص134




تاریخ : جمعه 95/8/21 | 2:1 صبح | نویسنده : sultan

پیامبر اکرم(ص) : «مَن ابتغیَ العلم فی غیره،اضَلَّهُ الله...»

هرکس علم (علوم حقیقی و معارف واقعی) را، در جز قرآن بجوید، خداوند او را به گمراهی افکند.

امام علی(ع): سَمِعتُ رسول الله«ص» یقول: ...ومَن التَمَسَ الهُدی فی غیرهِ، اضَلّهُ الله...

امام رضا(ع): کلامَ الله لاتَتَجاوَزُوه، و لا تَطللُبوا الهُدی فی غیرِه، فَتَضِلُّوا .

در اینجا به دو نکته باید توجه کرد:

این «غیرقرآن»، که در این احادیث متعدد و معتبر مطرح شده است، روشن است که مُراد، «تورات» و «انجیل» و امثال آنها نیست، زیرا هیچگاه انسان مسلمان، برای طلب شناخت و معرفت و هدایت به آنها مراجعه نمی کند؛ پس مقصود همین نحله های فکری و فلسفه ها و شبه فلسفه ها و عرفانهایی است، که از سده های نخستین تاهم اکنون، از دنیای غرب و بیگانه با اسلام به دست دشمنان اسلام- وارد اسلام شده است و می شود.  اگر این امور و مفاهیم بعنوان فنون بشری و مشتمل بر خطا و تناقض و اختلافهای بنیادین (که 800سال اصرار بورزند بر «اصالت ماهیت» و لوازم آن و 400 سال- بنابر مبانی کشفی که برای غیرشخص مکاشف حجیت ندارد، و از بنیاد خویش عقلی نیست- اصرار بورزند بر «اصالت وجود» و لوازم آن) تلقی شود، و برای فواید ابزاری، مورد تدریس و تدارس و تألیف و تحقیق قرار گیرد، اشکالی ندارد، اما اگر این مسائل و مصطلحات را با حقایق نوری الذات وحیانی درآمیزند، بر خلاف حکم عقل، و برخلاف شرع و آیات و روایات نهی کنند، از این کار حرکت کرده اند، و کاری کرده اند کاملا غیرعلمی. چون کار علمی، مبتنی بر دقت و تمیز و حدّ گذاری است، نه خلط و امتزاج و بیمرزی.

 

آنجا که خورشید می وزد.ص125-126




تاریخ : چهارشنبه 95/8/19 | 8:28 عصر | نویسنده : sultan

جوان دو پناهگاه می خواهد و می جوید: مادی و معنوی. اگر این دو را به او دادید او را دارید و گرنه، نه. پناگاه معنوی نسل جوان (باتوجه به الگوجویی طبیعی در آنان)، سلامت نظام سیاسی جامعه اسلامی است، یعنی زهد و وارستگی عالمان (در همه شئون زندگی خود و خانواده خود)، و سلامت عملکرد مسئولان (در هم هرنامه ها و اقدامها)، بدانگونه که بتوان یقین کرد که این هردو دسته، در عمل و به هنگام احراز قدرت و مقام- به همه ارزشهای موعود و گفته های مشهور و شعارهای معروف مؤمن مانده اند. 1

درباره «جوانان» و در حوزه زندگی فردی و اجتماعی آنان، شش مسئله بسیار مهم وجود دارد که باید به آن مسائل پاسخ جدی داد، وگرنه هرگونه آسیبی ممکن است ایشان را تهدید کند و به سقوط –صورتهای گوناگون سقوط- بکشاند.

سه مسئله از مسائل یادشده مربوط به زندگی فردی جوان است و سه مسئله مربوط به زندگی اجتماعی او. سه مسئله نخست اینهاست:

1.الگوجویی 2.حرمت طلبی 3.سامانخواهی

و سه مسئله دوم اینها:

.1آزادیخواهی  2.عدالت طلبی  3.پیشرفت گرائی.2

...نسل جوان،اگر در عملکردها، موضعگیریها، فروکوفتنها، برکشیدنها، تشخیصهای ارتجاعی، برخوردها، برخورداریها، زندگیها، سفره ها، سفرها، خریدها، گشت و گذارها و ... به «خلأ اسلامی» رسید، یعنی از معیارهای اسلامی و قرآنی و ملاکهای انقلابی و رهنمونیهای «نهج البلاغه»، نشانه ای چندان ندید، بطبع، به سوی «خلأ اعتقادی» و سپس «خلأ عملی و عبادی» رانده می شود. و روشن است که رانده شدن همان، و بریدن همان، و در این صورت آماده آسیب پذیری از هر امری خواهد بود، از جمله «تهاجم فرهنگی» .3

 

1-کلام جاودانه.ص225-226

2-217

3-246




تاریخ : سه شنبه 95/8/18 | 12:45 صبح | نویسنده : sultan

تفکر قرآنی فرد و جامعه و حاکمیت را دعوت می کند، بلکه –چون امری ریشه ای و اعتقادی است- وا می دارد، از عمق وجود، به:

1-خداگرایی و اطمینان قلبی

2-رشدآموزی و هدایت طلبی (اهتداء – مهتدین)

3-تخلق به اخلاق الهی(خداجویی در افکار و عمل)

4-اصالت دادن به اجرای عدالت (إن الله یأمُر بالعَدل)

5-مؤاخذه شدید و مسئولانه رجال حاکمیت، در موارد عمل برخلاف قرآن (وکَم لَهُ مِن مَورد)، بویژه در مقامات اجرایی،در امر عدالت (ولتَکن منکم أُمَّةُ یدعون الی الخیر...).

6-رسیدن جامعه به منهای فقر

7-حماسه داری و عزت (وَلله العِزَّةُ و لرسوله و للمؤمنینَ)

8-برابری و مساوات (إنَّما المؤنون إخوُةُ)

9-برابری و مراعات (...والاحسانِ).

10-حفظ و حرمت کرامت انسان –مردان و زنان- (و لُقُد کُرُّمنا بنی آدَمَ).

11-خروش و حرکت برای یاری و نجات مستضعفین (...والمستظعفینَ من الرجال و النِّساء و الوِلدان).

12-انتظار سازنده «عدل جهانی» (ان الارض یَرِثُها عبادی الصالحونَ)

13-پرهیز از انواع گناهای سقوط آور و ضدارزشی

14-پرهیز از قتل نفس

15-دعوت به صلح (والصلح خَیرُ)

16-پرهیز از رباخواری (أحَلَّ الله البیعَ و حَرَّمَ الرِّبا...)

17-پرهیز از بدزبانی، و حفظ حرمت دیگران و پاسداری از ناموس مردمان.

18-توجه به علوم تجربی (سِیروا ...فُانظرُوا...)

19-آسمان شناسی، حتی بالاتر از حد امروز کیهان شناسی و کشفهای اخیر (الهیئة و الاسلام تألیف سید هبة الدین شهرستانی)

20-اهمیت دادن فوق العاده به علم اندوزی و دانش گستری (طلب العلم فریضة...)

21-اعتقاد راستین به معاد و روز مؤاخذه و بازجویی،که خود برای انسان معتقد و دارای تفکر قرآنی،اصلاح کننده و بازدارنده است.

22-عدالت وری حتی در حق دشمن.

23-ظلم نشدن در جامعه، به احدی حتی غیرمسلمان

24-سلامت فوق کامل دستگاه قضایی، و مجازات شدید قاضیان متخلف و...

25-برخورد کاملا محترمانه با انسانها در ادارات اسلامی (اگر مدعی اسلامند)

26-تعیین نرخها توسط کارشناسان امین دولتی،گماردن ناظر بر بازارها و مجازات سخت ناظران متخلف و جلوگیری از تورمهای تحمیلی.

27-منع تشکیل تحزبات سرمایه داری سیاسی (ولا تعاونوا علی الإثمِ و العُدوان)

28-تفقّد خاص در حق یتیمان، و کوشش برای رفاه و رشد و تربیت آنان.

29-رعایت تخصص در شغلها و مقدم داشتن متخصص باتقوی(إنی حفیظُ علیمُ)

30-رسیدن به فریاد دیگر مسلمانان و اهل قبله.

31-کمک رسانیدن به همه مستضعفین جهان

32-نهادینه شدن تفکر و تعقل –بخصوص تدبر درآیات قرآن-در زندگی انسان.

33-مشورت کردن با خردمندان و تجربه داران.

34-رسیدگی تام و تمام به تربیت فرزندان

35-تأمل ورزی، در کائنات ارضی و سماوی، برای معرفت آموزی

36-جدیت در تهذیب نفس.

37-مهربانی با همه انسانها.

38-کوشیدن پیسوته، برای رشد خود و تعالی جامعه قرآنی.

39-کوشیدن برای رسیدن به عقل فطری و حیات باطنی.

40-بسیار به یادخدا بودن، و ذکر خداوند و استغفار کردن در سحرها (وبالأسحارِ هُم یَستَغقِرونَ).

 

 

آنجا که خورشید می وزد.ص54-57




تاریخ : یکشنبه 95/8/16 | 3:5 عصر | نویسنده : sultan

حیات تن به آب است و هوا، و حیات روح به علم است و دلالت.* علم در قرآن است و دلات(به چگونگی ِراه رسیدن به آن) در نزد معصوم. و هرچه جز این باشد، تاریکی است و گمراهی، و ظلمت است و ظلالت، و عدم وصول است به توهّمِ وصول، و گرفتاری در دام صنعت و اصطلاح است به تصور علم، و تسویلات و آراسته های نفسانی است که از خویگرشدن(تأنیس) با آن صناعات و اصطلاحات پدید می آید و غرور کاذب می آفریند.

* در کلمه «دلالت» و بار محتوایی آن دقت شود. علم-در واقع- آن است که «تعلّم می ذی علم» (آموختن از دارنده علم حقیقی) باشد و به دلالت او و تبیین او. در این صورت است که علم است و آثار «علم صحیح» از آن برای نفس عالم عالم پدید می آید، و از او به دیگران می رسد.

 

 

کلام جاودانه.ص17




تاریخ : جمعه 95/8/14 | 11:38 عصر | نویسنده : sultan

شریعت و طریقت و حقیقت، اصطلاحی نادرست است. اگر شریعت را درست می شناختی، می یابی که هم طریقت است و هم حقیقت، بلکه هر سه یکی است. از ساده ترین حکم«شریعت» و ظاهری ترین حکم از احکام که آغاز کنی و درست آن را بدانی، می نگری که هم واجد نور «حقیقت» است و هم ظهور «طریقت».

 

کلام جاودانه.ص104-105






  • paper | فال تاروت نه کارتی | buy Reports
  • بک لینک رایگان | فروش لینک دائمی