سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 96/11/29 | 12:6 عصر | نویسنده : sultan

فلسفه تشیّع این است: بشر، عزیزتر و گرامی تر از آن است که در برابر کسی جز خدا کرنش کند، و زیر بار حکمی جز حکم خدا -که آفریدگار اوست- برود. پس حاکم واقعی و راهبر اصلی خداست، و ما باید تحت حاکمیّت و ولایت خداوند قرار گیریم. دو چون خداوند متعال، از عالم اجسام و تماس با مخلوق منزّه است، پیامبر را می فرستد تا احکام او را بیان کند و حاکمیّت بخشد. پس پیامبر، نایب خداوند است در حاکمیّت و سرپرستی و ولایت. و همچنین پس از پیامبر - طبق آیات قرآن و احادیث خود پیامبر «ص» - امام معصوم، نایب پیامبر است در حاکمیّت و سرپرستی و ولایت. پس انسانِ مطیع و پیرو امام معصوم، مطیع و پیرو پیامبر است. و انسان مطیع و پیرو پیامبر، مطیع و پیرو خداست. (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ! أَطِیعُوا اللَّهَ،  وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ،  وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ. ).1

 بنابراین انسان ِ موحّد کسی است که نه تنها حاکمیّت خداوند بر کائنات را پذیرفته است، بلکه حاکمیّت خداوند بر اجتماعات بشری را نیز پذیرفته است: بر جامعه بشری، و اعمال و رفتار فردی و جمعی انسانها، در همه جای جهان؛ و این، خداشناسی کامل و توحید جامع است. هیچ چیز از قلمرو حکم و حکومت خدا بیرون نیست، نه کائنات، نه اجتماعات.

 و اگر چنین شد و شما در جاذبه پیشوایی معصوم قرار گرفتید، اگر در میدان مبارزات سیاسی باشید، چنان است که در محراب عبادتید، و اگر در محراب عبادت باشید، چنان است که در میدان مبارزات سیاسی هستید. و در این ایدئولوژی، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم اصالت دارد (کُونوا للظّالمِ خَصماً و لِلمظلومِ عَوناً).2  و در این ایدئولوژی، کفر به طاغوتن و در افتادن با او، مقدّمه و اصل توحید است (فَمَن یَکفُر بالطّاغوتِ و یُؤمِنم بالله، فَقَد أستَمسَکَ بالعُروةِ الوُثقی).3

 

1-«سوره نساء»(4):59.

2- «نهج البلاغه»،ص 968.

3- «سوره بقره»(2):256

کتاب عقل سرخ، مقاله: موخره ای بر کتاب«خورشید مغرب».ص318-319




تاریخ : شنبه 96/11/28 | 3:32 عصر | نویسنده : sultan

- تا «نقد فلسفی» نداشته باشیم، «فلسفه» نیز نداریم. بیان مطالب فلسفه، با فرض فهم درست آنها، فلسفه نیست، نقل فلسفه است. فلسفه تاریخی، فلسفه عصری نیست. ما باید اگر نمی توانیم در صدد جستجوی حکمت وَحیانی و فلسفه خالص قرآنی برآییم، دست کم، برای داشتن یک فلسفه عصری تلاش کنیم.

 همچنین روشن است که فلسفه مبتنی بر مطالب عرفانی و کشفی (در صورت تمامیّت کشف)، فلسفه خالص عقلی نخواهد بود.

  نیز روشن است که تعبیر «علوم عقلی»، در مورد فلسفه (هر فلسفه ای)، یک اصطلاح است، و گرنه علوم و معارف وَحیانی، عقلانی تر از مصطلاحات فلسفی است،1 زیرا علوم وَحیانی، از مقوله «دفائن العقول»، است، نه سطوحُ العقول.  بزرگان بسیاری نیز به برتری داشتن قاطع معارف وحیانی بر علوم عقلی بشری، و همچنین نقص این علوم اخیر، یا عدم توانایی این اصطلاحات بر کشف حقایق و رساندن بشر به حقایق اشیا تصریح کرده اند، از قبل یعقوب کِندی، ابن سینا، خواجه طوسی، میرفندرسکی، جناب صدرالمتألّهین و ... و ما نصّ سخنان آنان را در کتابهای «مکتب تفکیک»، «معاد جسمانی در حکمت متعالیه» و «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، با استناد به مدارک متقن آورده این. هرکس در سخنان این بزرگان -که قافله سالاران کاروان فلسفه اند- تأمّل نکند، و باز به تکرار گفته ها و پندارهای خویش بپردازد -پیش از هرکس- به خود زیان راسنده است، و از فهم منزّه از تقلید محروم مانده است.


1. چنانکه ملّا عبدالرّزاّق لاهیجی (م: 1072ق) می گوید: «مقدّماتی که فراگرفته شود از معصوم، بطریق تمثیل، به منزله «اوّلیّات» باشد در قیاس برهانی...»- «گزیده گوهر مراد»، ص23. تمام سخنان وی را در کتاب «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، ص145 ملاحظه کنید.

 

عقل سرخ. مقاله الحیاة و نظری لطف آمیز. ص285-287




تاریخ : جمعه 96/11/27 | 11:15 صبح | نویسنده : sultan

... تعبیر «عدم تمایل به علوم عقلی و فلسفه» در مورد اینجانب بجا و بمورد نیست. طرح «مکتب تفکیک» از سوی اینجانب، به معنای عدم علاقه به علوم عقلی نیست. تفکیک، یک روش علمی است که فلسفه ما، هر گاه بخواهد از حدّ تقلید از بزرگان بگذرد و به مرحله «اجتهاد تحقیقی» برسد، باید آن را ملحوظ دارد. عدم انظباط مبانی فلسفی و وحیانی -در کل و نه کلاّ- مطلبی است که بزرگان بسیاری، غیر از تفکیکیان خراسان نیز بدان تصریح کرده اند. اصولاً حرکت از «فلسفه ایستا» و تاریخی به سوی «فلسفه پویا» و عصری - که امروز چه بسا یک ضرورت باشد- در گرو نقد فلسفی و حرکت تفکیکی است. پس می توان گفت حسّاسیّت علمی نشان دادن درباره «ابعاد» و «حدود» فلسفه، نوعی علاقه به فلسفه نیز هست.

 

عقل سرخ- مقاله: الحیاة و نظری لطفا آمیز. ص285




تاریخ : پنج شنبه 96/11/26 | 1:57 عصر | نویسنده : sultan

متفکرّان غربی، ارسطو و امثال ارسطو را کنار گذاشتند، و از تقلید فکری، و تلاشهای صرفاً ذهنی دست برداشتند، و اینگونه بر فکر و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و هنر جهان تسلّط یافتند، و اقدام شرق و ملتهای مسلمان را اینگونه بیچاره و عقب افتاده و زیردست نگاه داشتند. با اینکه قرآن کریم، چقدر مسلمانان را به علوم عینی و نظر کردن در اشیاء، و تجربه و سیر و دیدن دعوت کرده است، و با اینکه علی«ع» فرموده است، حتی فرزندان خود را محکوم نکنید که مانند شما زندگی کنند، بلکه آنان را نواندیش بار بیاوردی؛1 با اینهمه ما مسلمانان 800 سال آزگار از فلسفه مشّاء تقلید کردیم و درجا زدیم، و حالا 400 سال است که در عرفان فلسفی بیانِ صدرایی محبوس مانده ایم. و هیچگاه به خود اجازه نواندیشی و نوآوری، و رجوع مجدّد به مبانی وحیانیِ همیشه نو ندادیم، و هم خود و هم جوامع اسلامی را در رکود نگاه داشتیم، و با کسانی که رجوع راستین، به قرآنِ جاری با شب و روز فراخواندند در افتادیم... و عدّه ای از خاورشناسان که سربازان فرهنگی استعمار بودند، ما را تشویق کردند، تا در همان گذشته ها غرق باشیم، و در نسخه بدلها گم و گور شویم.


1- ابن ابی الحدید مدائنی(م:655ق)، در شرح «نهج البلاغه»، در ملحقات کلمات قصار مولا«ع» چنین نقل می کند: «لا تَقسِرُوا أولادَکم علی آدابکم، فإنَّهم مخلوقون لزمانٍ غیر زکانِکم- فرزندان خویش را مجور نکنید مثل شما زندگی کنند، زیرا آنان برای زندگی در زمانی متفاوت با زمان شما ( و عُرف و آداب و وسائل و فرهنگی، غیر از عرف و آداب و وسائل و فرهنگ شما)، خلق شده اند».  «شرح نهج البلاغه» چاپ محمّد ابوالفضل ابراهیم، ج 20، ص267

 

عقل سرخ ص101/102




تاریخ : چهارشنبه 96/11/25 | 2:19 عصر | نویسنده : sultan

... مطالب عرفانی، مطالبی است مبتنی بر کشف، و کشف مبتنی است بر سلوک، و سلوک اقسامی دارد، و بعضی اقسام آن ممکن است با وهم شیطانی و غلط در کشف بیامیزد. و تشخیص این مراحل کار هر کس نیست. و دیدن چهارتا کار عجیب و امر غریب از کسی (چنانکه از برخی جوکیها هم دیده می شود)، دلیل هیچ چیز نیست. نفس انسان اگر حتّی بصورت مرتاضان هندی -مدّتی- ریاضت بکشد، دارای قدرتهایی می شود، که از نظر مردم عادی بسی مهم است، ولی از نظر انسانِ وارد، نه.

اینجانب درصدد بودم، «مقاله» یا «رساله» ای درباره این دو نوع تصوف (الهی و صناعی) بنویسم، لیکن منصرف شدم، زیرا دیدم که اگر بخواهد مطلب درست روشن شود، و فرق این دو سلوک، و این دو دسته از سالکان (در هرجا و هر لباس، حتّی در حوزه ها)، بخوبی روشن گردد، و برای همه مفهوم شود، به گفتن مطالب و آوردن مثالهایی نیاز دارد، که جای آنها در نوشته های عمومی نیست. و چه بسا ضررش -در مورد اشخاصی- بیشتر از فایده اش باشد، زیرا به دستورات ناقص عمل می کنند، و ضرر می بینند، و از هر دو می مانند.

 

عقل سرخ-ص75-76








  • paper | فال تاروت نه کارتی | buy Reports
  • بک لینک رایگان | فروش لینک دائمی