سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 96/12/5 | 2:38 صبح | نویسنده : sultan

بفروز، شمعِ عقل فروزان را !

می سوز، وهم واهمه بنیان را

 

در کهنه ها ممان، که نمانی باز

نو داده های حکمت فرقان را

 

با حکم عقل، کهنه گرایی چون؟

قرآن، چو داد، توشه نو، جان را !

 

زین خواب خیز، کهنه، چه پیراید؟

آیین نو، معارف پاکان را !

 

زی وحیِ نو، گرای، بفرجادی!

تا کی اسیر، کهنه دوران را ؟

 

یک ره، حقایق از در «فاران» جوی

می هِل، سکندریّه و همه یونان را !

 

علم از فروغ ذات تو خیزد، گر

با صادقان روی، ره ایمان را

 

وین وازده ز غرب که می بینی

خود، صنعت است، علم، چه نام آن را؟

 

بدتر که جهل جمله- در آن پیچان

ثابت مدان مسائل پیچان را

 

زی حضرت معارف قرآن نِه

روی خرد، طلایع تِبیان را

 

تا راز «مُرسَلات» و «حَوامیم»ش

تا عرض برکشد دل جویان را

 

ور راه سیر و تجربه می پویی

سرچشمه حقایق دان، قرآن را

 

لیکن دریغ و درد، که عیّاران

پوشیده داشتند رهِ آن را

 

غارت نموده دانش اسلامی

ذلّت، نصیب، داده مسلمان را

 

ننگا بر این تمدّن مسروقه !

وین دشمنان ناشناخته انسان را

 

گفتم آن روش که «اوستا» گفت1

اندر قصیده «سلام خراسان» را:

 

«در گلشن کلام حکیمی بین

آیات رشک حکمت یونان را»

 

 

    1- استاد مهرداد اوستا (محمدرضا رحمانی یار احمدی- م:1370ش)، شاعر فاضل و استاد، و قصیده سرای بزرگ، و از دوستان نزدیک استاد...از قصاید استاد اوستا، با وجود صلابت سبک، نسیم غزل نیز می وزد. قصیده «سلام به خراسان» را استاد اوستا، در سفر مشهد مقدّس(تابستان 1343ش)، سروده است؛ در 42 بیت. در این قصیده، 17 تن، از شاعران استاد خراسانی را مورد عنایت و توصیف قرار داده است.

ساحل خورشید.ص 85-89




تاریخ : پنج شنبه 96/12/3 | 4:10 صبح | نویسنده : sultan

     «...تأملات الهی و استدلالهای عقایدی و اندیشیدن فلسفی و نظامهای جهان شناختی در اسلام، دارای یک نقطه آغاز نیست، چنانکه دارای یک مفهوم نیز نیست. ...وقتی می گوییم «الهیّات اسلامی»، یا «فلسفه اسلامی» به چه چیز اشاره می کنیم و منظورمان چیست؟ اگر منظور معارف اصیل خود اسلام است...بیگمان ظهور آن معارف همان ظهور اسلام است و بس. البتّه این معارف و اصول را اصطلاحاً «فلسفه» نمی نامند. و اگر وقتی می گوییم «فلسفه اسلامی»، دستگاههای کلامی را منظور می کنیم، باید بپذیریم که آنچه در این دستگاهها عرضه شده است، اندیشه های فلسفی خود مسلمانان است، یعنی نوعی تفکّر در داخله اسلام، که در عین برخورداری از معارف اسلامی، متأثر است از جریانهای پراکنده فکری غیراسلامی، نه مبتنی بر نظامهای مرتّب فلسفه یونانی و ... و در این صورت، حق با کسانی است چون رنان فرانسوی که می گوید : «فلسفه حقیقی اسلام را باید در مذاهب متکلّمان جستجو کرد...»

  و اگر هنگامی که می گوییم «فلسفه اسلامی»، غرض همین کاربرد رایج و متعارف است با مجموعه اصطلاحات و مفاهیم و واژگانی ویژه خویش، در این صورت بیگمان، مقصود همان نظام «مشّائی- اسلامی» است که با کندی می آغازد و سپس نظامهای متفاوتی از جمله نظام اشراقی-اسلامی سهروردی، یا دستگاه ابن رشد، یا نظام عرفانی-اسلامی ملّاصدرای شیرازی و ... و در هر حال تردید کردن در اینکه چیزی به نام «فلسفه اسلامی» داریم بیجاست.  نیز باید توجه داشت که فلسفه اسلامی - به همین اصطلاح، یعنی دستگاه فکری کسانی چون کندی و فارابی و عامری و ابن سینا و ابن رشد و ابن طفیل و شیخ اشراق و خواجه نصیرالدّین طوسی و میرداماد و صدرالمتألّهین و...- یک دستگاه صرفاً یونانی یا اسکندرانی یا فلسفه قدیمی دیگر نیست؛ زیرا این فلسفه ها به صورت موجود، دستگاههایی است پرورده و تنقیح یافته و تکمیل شده در دامن فرهنگ و تمدّن اسلامی، و اشباع شده از تفکّرات مسلمانان، گو اینکه مقدار عمده ای از عناصر خود را از جاهای دیگر گرفته باشد. همیشه مکاتب و دستگاههای فکری چنینند که پس از مقداری از مواریث، نظام نوینی عرضه می کنند. دستگاههای فلسفی متأخّر غرب نیز چنین است. ... آنچه اکنون می گویم به این معنی نیست که حقایق معارف قرآنی همینهاست، چنانکه واضح است. پس همواره اصالت اسلامی و قداست موضعگیری متفکّرانی قرآنی، چون شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، محفوظ است و مقدّس.»


عقل سرخ.مقاله، تعلیقات(فلسفه...) ص343-345








  • paper | فال تاروت نه کارتی | buy Reports
  • بک لینک رایگان | فروش لینک دائمی