سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 95/7/21 | 4:7 عصر | نویسنده : sultan

زینب آن شعله افروخته در دامن عشق 

آتش افکند به بنیاد نگون دشمن عشق 

 

سوخت بنیاد ستمگستری سفیانی

دخت فرجاد علی،پادشه میهن عشق

 

خون خورشیدی توحید ز رگهای زمان

گشت جاری به هواداری او در تن عشق

 

چون سوی قتلگه شاه شهیدان آمد

کائنات از پی لو رفت پی دیدن عشق

 

عشق در دور زمان جلوه بسیار نمود

کربلا بود ولی مقصد تابیدن عشق

 

عشق توحید نه آن است که خاموش شود

گرچه سوزند خیام حرم مأمن عشق

 

خیمه ها سوخت ولی خیمه توحید نسوخت

شعله ها گرچه زدند آنهمه در خرمن عشق

 

شب نماز و، سخن از عدل به میدان در روز

این دو گل بود که شد جلوه گر از گلشن عشق

 

گاه در قتلگه و گاه دگر بر سر نی

که نشیب است و فرازی،به ره روشن عشق

 

زینب آموخت به مردان جهان رسم «حضور»

سخن «داد»بود، رمز سخن گفتن عشق

 

خاک و افلاک نشستند به همدردی او

تا که درد دل خود گفت به پیراهن عشق

 

سخن عشق و سر شاه شهیدان بر نی

آری اینگونه بود رمز غزل خواندن عشق

 

زینبی حوصله ای باید،تا خون خدا

بر سر نیزه شود فرق ثنا کردن عشق

 

سخن از عدل کجا،در ستمستان دمشق؟

این سرودی است به آیین خروشیدن عشق

 

همه ارواح مکرم به عزا بنشستند

تا عزادار شد آن بانوی شیر اوژن عشق

 

آفتاب،از نفس زینب کبری تابید

که شد آفاق،تجلیگه رخشیدن عشق

 

«عدل»شد واژه خورشید،چو زینب فرمود

«أمن العدل»؟ به بیدادگه رهزن عشق

 

در شب یازدهم قاعده عرش گسست

گر نبد زینب کبری،حرس مکمن عشق

 

تشنگان از عطش آورده فرات دگری

آب دادند از آن،بحر و بر و برزن عشق

 

آب خوردند شهیدان همه از شط جهاد

که فرات از دمشان ریخت به پیراهن عشق

 

عاشقان گریه ندانند مگر بی شیون

نشنود تا که هر آن بیخبری،شیون عشق

 

سر اسماء صبور ار چه نمی گردد فاش

مظهری زینب از آن است به چالیدن عشق

 

مهدیع آخر بدمد در همه افاق حیات

غم عشق و نم عشق و یم عشق و فن عشق

 

ای خوش آن یار که پا بر سر خورشید نهد

تا جهان یکسرهخ بینند،خرامیدن عشق

 

سوی خورشید نگر،تا نگری جلوه او

آفتاب آینه داری است بر روزن عشق

 

ساحل خورشید151-155 






  • paper | فال تاروت نه کارتی | buy Reports
  • بک لینک رایگان | فروش لینک دائمی