اگر با ظلم پیکاری نکردی! 

«به عمر خویشتن کاری نکردی»

 

نکوشیدی برای حقّ محروم

علی رفتار، رفتاری نکردی !

 

خروش «فاطمی» معیار عدل است

چرا از عدل، معیاری نکردی؟

*

بیا بار دگر، با سربداران

اگر سر، بر سرِ داری نکردی !

 

سحرگاهان به یاد بیکسان باش

وگرنه، ذکرغفّاری نکردی !

 

نماز شب، سجود و، روز، جود است

چرا یاد گرفتاری نکردی !

 

نه «عدلّی» و نه «نهجّی» و نه «عهدی»1

بحق، کار سزاواری نکردی !

 

مکن با ظلم، تبلیغ عدالت

تو که با ظلم، پیکاری نکردی !

 

عدالت – با الف – تخدیر خلق است

تو، جز «تخدیر»، اصراری نکردی

 

پس از توحید، اول، نشر عدل است2 

بجز این، بهر دین، کاری نکردی

 

عبادت با عدالت اجر دارد 

وگر نه، کار بسیاری نکردی !

 

برای چیست این غوغای بس هیچ؟

نگه ، با چشم بیداری نکردی !

 

مَمان خاموش، هر جا ظلم دیدی

جز این، کاری، بهنجاری نکردی !

 

تورّم آفرینان خون مکیدند

چرا خود دفع خونخواری نکردی

 

چرا با «شرّ اُمّت» دست در دست3

چرا رویی به ناداری نکردی !

 

ستمکاران مالی، شرّ خلقند4

شگفتا، دفع اشراری نکردی !

 

چه شد؟ شد کلّ «عاشورا» مصیبت 

چرا از عدل، اخطاری نکردی !

 

ستیغ تیغ عاشورا، عدالت5

تو که ایثار خونباری نکردی !

 

حماسه یْ زینبی تا عرش جوشان6

بلند است و تو تکراری نکردی

 

جهان، بیمار استعمار پیر است

چرا درمان بیماری نکردی

 

سراسر زندگیها پر ز آفت

قیام آفت اوباری نکردی

 

شهیدان را به هر جا دفن کردند

بلی، جز دفنشان، کاری نکردی

*

حکومت، جز «مُسانخ»، جعفری نیست7

اگر بنیان ستواری نکردی

 

حکومت بهر رشد فرد و جمع است

وگرنه، کسب مقداری نکردی

*

حماسه آفرینان، شیعیانند8

اگر کار ظفر بازی نکردی !

*

مزن دم از تشیّع، شیعه این نیست

که رحمی بر نگونساری نکردی !

 

مزن دم از تشیّع، شیعه این نیست

که روشن کلبه تاری نکردی !

 

مزن دم از تشیّع، شیعه این نیست

که دفع ظلم جبّاری نکردی !

 

مزن دم از تشیّع، شیعه این نیست

به «استعمار»، افساری نکردی !

 

مزن دم از تشیّع، شیعه این نیست

که کسب علم، ز انواری نکردی !

 

مزن دم از تشیّع، شیعه این نیست

که «تفکیک»ی، به افکاری نکردی !

 

مزن دم از تشیّع، شیعه این نیست

نظر، با عقل قهّاری نکردی !

 

بیالودی به یونان، علم قرآن

به هندی، نفی و انکاری نکردی

*

حیات اندر حیات، این راه «وحی» است

تو زین ره، سیر همواری نکردی !

*

به راه حکمت وحیانیان پوی

وگرنه کشف اسراری نکردی

*

عجب مظلوم، فرهنگ تشیّع

که عرضه بر خریداری نکردی !

 

نه اظهار تشیع، صِرفِ «حرف» است

تو که با «کار»، اظهاری نکردی !

*

اگر در انتظاری، منتظر کو9

تو زینسان کار دشواری نکردی !

 

فروغ دیده صاحبدلان اوست

چرا چشمی به دلداری نکردی !

 

هزار آفاق در پیشت نمایان

اگر رو سوی دیواری نکردی !

*

بیا ای شیعه، اندر فتح آفاق

بکوش ار کنون کاری نکردی !

توضیحات

1- اشاره به «عهد نامه مالک اَتر نخعی».

2-«أن اعبُدُوا الله، و آوفوا الکیلَ و المیزان. عبدادت...عدالت».(قرآن کریم)

3 و4- اقتباس از حدیث معتبر «شَرُّ أمّتی الأغنیاء» «جامعُ السعاداتِ» نراقی(2/36).

5- خطبه و سخنرانی اصلی حضرت امام حسین(ع)، در روز عاشورا، درباره عدالت و اجرای عام و کامل عدالت.

6- خطاب تندیس و حماسه و پیام، عاشورای سیّار، حضرت زینب کبری «س»، به یزید مست و در اوج قدرت «شیطانی-مسیحی». این است: «أمِنَ العدل، بابنَ الطُلَقاء=این عدالت است،بدبخت؟!!».

7- هرحکومتی بخواهد دینی و اسلامی باشد، بطوری که شرعاً، اطلاق عنوان «اسلامی»، بر آن، جایز باشد، باید دست کم –درعصر غیبت-مطابق عهدنامه(آیین نامه)ای که امام علی«ع»، برای جناب مالک اشتر نخعی نوشت، عمل کند، و مواد این آیین نامه را به اجرا درآورد، تا حکومتی مشابه و مسانخ حکومت الهی معصوم «ع» باشد؛ و الا، فَلا !...

8-«شیعتُنا اهلُ الفتح و الظَّفَر»، امام صادق»ع». «اصول کافی»: نمونه: شکست تاریخی اسرائیل، به دست شیعیان لبنان!

9-«خلقی که در انتظار ظهور مصلح بسر می برد، باید خود صالح باشد» «خورشید مغرب».

 

ساحل خورشید.صفحه213-221