سوره خورشید در طشت طلا افتاده بود!
عرش گویی،از مقام کبریا افتاده بود!
سر،میان طشت خون،تا خون حق جوشد همی
تن،به روی خاک داغ کربلا افتاده بود!
آتش اندر خیمه توحید افکندند،چون
آتش اندر خیمه آل عبا افتاده بود!
چهره ماه بنی هاشم عیان از نوک نی
دست عباس رشید آیا کجا افتاده بود؟!
شبه پیغمبر فتاده غرق در خون و آفتاب
از غم این داغ در حول ولا افتاده بود!
در غل و زنجیر،سجاد است و عالم واژگون
سجده اندر دانه زنجیرها افتاده بود!
کاخ استبداد ویران گشت از فریاد عدل
زانکه بانگ زینبی،در اشقیا افتاده بود!
همردیف اطفال پیغمبر،به زنجیر ستم
وه، چه نظمی در حروف «هل اتی» افتاده بود!
تا نوای حق شود در عالم از هر نی بلند
شوری اندر تار و پود نینوا افتاده بود!
در جلال کعبه عشاق،اندر قتلگاه
اسمی از اسماء اعظم برملا افتاده بود!
از تقادیر خفی،گویی در این دشت بلا
خود،برون از پرده،اسرار خدا افتاده بود!
رحمت بی انتها گردد شفیع مذنبان
بحر رحمت،اینچنین،بی انتها افتاده بود!
ساحل خورشید.ص205
.: Weblog Themes By Pichak :.