...به این حقیقت علمی باید اشاره کنیم، و هشدار دهیم که فلسفه عرفانی صدرایی از اصل و بنیاد فلسفه نیست، عرفان است. و نزد مطلعان روشن است. و شالوده اصلی آن که «اصالت و وحدت وجود» و معرفت آن است،موضوعی غیرفلسفی، و ماهیتةًعرفانی و شهودیاست. و اگر -باصطلاح-از حمل شایع صناعی بگذریم،به حمل اولی ذاتی، عرفان است، و شالوده های آن همواره مبتنی بر مبانی عقلی و نظامهای منطقی و عقلگرا نیست. و علت تفاوت فوق فاحشی که میان کتاب«شفا» و کتاب «اسفار» می بینیم از همینجاست.«شفا» فلسفه خالص است و مستند به دلایلی دارای صورت منطقی، لیکن «اسفار» فلسفه مستند به کشف شخصی است، که برای کسی حجیت ندارد. و دیگران هرگاه آن مطالب را بازگویند و بنویسند و بخوانند، مقلدی برای مدعی کشفند، نه محققی در عقلیات خالص.
پس اینگونه مطالب عقلی محض نیست. و اگر کسی با آنها مخالفت کند، کجا مخالفت با عقل کرده است؟ حتی «عقل فلسفی»، تا چه رسد به عقل عام بشری. و همچنین عقل رحمانی.
الهیات الهی-الهیات بشری.ص153
.: Weblog Themes By Pichak :.