هنگامی که مردمانی از اهل جهان، راه معرفت صحیح را پیمودند، و خدا را شناختند، و به او ایمان آوردند، و پیامبران او را تصدیق کردند، و آخرین دین آسمانی، یعنی دین پیامبر خاتم«ص» را پذیرفتند، و کتاب خدا به دست آنان رسید، و پیامبر خدا از میان آنان رفت، این پیامبر نیز باید –مانند پیامبران گذشته- «وصیّ» داشته باشد؛ یعنی شخصی از همه جهاتِ علمی و عملی، شبیه و گونه خود او، پس از او، در میان امّت بماند، تا راه تربیت او را ادامه دهد، و امّت را از هرگونه انحراف، در عقیده و عمل به کتاب خدا، نگاه دارد، و کتاب خدا را –چنانکه هست- و علمِ ان را، آیه به آیه، از پیامبر آموخته باشد، و به نسلهای بعدِ امّت بیاموزد، و نگذارد امیال و آراء هر کس هرکس در کتاب خدا راه یابد، بویژه که این پیامبر، پیامبر خاتم است، و پس از او دیگر پیامبری نخواهد آمد، پس باید شاگردی تربیت شده به دست خود پیامبر، و همسرشت با او، و دارای همان علم و عمل و تقوی و عدالت و طهارت نفس و سلامت و پاکی از گناهان در دوره عمر، در پیشاپیش امّت حرکت کند، و جامعه قرآنی را –بطور کلّی و جزئی- در جهت رشد قرآنی و اهداف قرآنی، و رساندن انسان به «بلوغ قرآنی»، پیش ببرد.
اینجاست که به «امام»، یعنی پیشوای پیامبرگونه (معصوم) و «انسان هادی» نیاز می افتد، تا دست «انسان عادی» را، در راههای پر پیچ و خم حیات بگیرد، و او را به سرمنزل نجات برساند.
150سال تلاش خونین،ص100-101
.: Weblog Themes By Pichak :.