تاریخ انسان-فقط-به دلیل وجود بزرگان علم و اخلاق و تعلیم و تربیت،«تاریخ انسان» است و گرنه میان زندگی انسانِ فاقدِ«تربیت»،و زندگی حیوان آزاد، تفاوتی چندان نیست.
امروز که بر تمدن غربی و شبه غربی،ژرف می شویم و ژرفکاوی می کنیم، و به بوق و کرنای«رنسانس» گوش می سپاریم،به وضوح می نگریم که این تمدن ها-بیشتر در بیشتر-«تمدن صنعتی» هستند تا «تمدن انسانی».
اگر این تمدنها به راستی تمدن هایی انسانی بودند(که بنی آدم اعضای یکدیگرند)آیا می شد اینهمه به بشریت خیانت ورزند؟ و اینهمه به حقایق الهی زیان رسانند؟ و اینهمه ملتها را قتل و غارت و نسل کشی کنند،و کودکان و مادران باردار را هدف گیرند،و خانه های آنان را بر سرشان خراب کنند؟!
اگر این تمدنها تمدنی انسانی است،آیا می شد اینهمه ستم دامنه دار و چندین قرنی،و شرم آور،در حق مسلمانان(ولینعمتان تمدن جدید)روا دارند،با اینکه آنچه دارند-به تصریح خود مورخان علم غربی-از مسلمین دارند.(کتاب دانش مسلمین ملاحظه شود).1
تمدن صنعتی، به انسان،تربیت سیرتی و انسانی نمی دهد،بلکه او را از سویی،در اندیشیدن به سود و چپاول و رانت خواری و مصرفیگری و فجور...غرق می کند، و از سویی در چرخ و پر صنعت،به غصب حقوق مردم زحمت کش و مستضعف می کشاند و سرانجام تباه و له می سازد، هرکدام را به گونه ای ... . 2
1-آنجا که خورشید می وزد.ص75-76
2-همان.75
همچنین بنگرید به:
اطلاق علم بر صنعت
اطلاق «علم» بر «صنعت» ضایعه بزرگی است برای انسان و شناختهای انسانی و سعادت عقلانی و کمال شناختی انسان. صنایع،قوانینی است مربوط به عالم طبیعت و ماده، و در عین حال بسیار ناقص و غیرثابت. چگونه می توان نام علم نهاد بر کشف نسبی و بسیار محدود پاره ای از قوانین فیزیکی و شیمیاییِ پاره ای از اجسام عالم، و پی بردن به برخی از کرات آسمانی و کهکشانها، با جهل به هزاران چیز دیگر در همان کشف شده ها، و بر جای ماندن هزاران مجهول دیگر از همین جهان و از جهانهای دیگر، و نرسیدن به حکم قطعی در اغلب موارد درباره همین به اصطلاح معلومات؟ آری چگونه می توان اینگونه اطلاعات را علم شمرد به معنای حقیقی علم،با حبس بودن در حصار طبیعت و اسیر بودن در بند امکانات محدود علمی و ابزاری و اکتشافی؟
وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا
و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است(85 اسراء)
کلام جاودانه ص88
...و علم،علم به حقیقت شیء است،علم به قوانین اشیاء صنعت است. و «صنعت» را «علم» دانستن،جهلی دیگر است.نیز علم آن است که مایه در واقعیت و نفس الامر داشته باشد،عینی باشد؛ ذهنیّات،اصطلاحات است نه علوم، چنانکه شیخ الرئیس ابن سینا تصریح می کند که «ما با فلسفه و اصطلاحات آن،به حقیقت(و نفس الامر) هیچ چیزی پی نمی بریم،حتی به حقیقتِ عرضی از اعراض». التعلیقات ص34
آنجا که خورشید می وزد.ص122
.: Weblog Themes By Pichak :.