تأکید بر مسئله امامت از طرف شیعه، دفاع از کرامت انسانی و پاسداری از انسانیت است، بخصوص که شیعه، امامت را برای غیر معصوم جایز نمیداند. و معصوم، سرسوزنی ظلم نمیکند، و از طریق حق و عدل منحرف نمیشود. پس با رهبری معصوم، و پیروی از تعالیم معصوم است که کرامت انسان احیا میشود و حق به نصاب خویش میرسد و عدالت در همه جا میگسترد، و آزادی تحقق مییابد و جامعهای که مقتضیات رشد انسانی انسان در آن موجود و موانع رشد مفقود باشد، پدید میآید.
و در اینجاست که مینگرید که مکتب وحی، تا چه اندازه به والایی مقام انسان پرداخته و در این راه چه جانبازیهای بزرگی کرده، و چه رنجهایی سترگ دیده است.
ارسطو در کتاب سیاست، بردگی را لازمه زندگی اجتماعی میشمارد.(1)
اما امام علی بن ابیطالب «ع» میگوید:
«و لا تَکُن عَبدَ غَیرک وَ قَد جَعلکَ الله حُرّاً.»(2)
تو را خداوند آزاد آفریده است،چطور بردگی را میپذیری.
و این بردگی، همه انواع آن را شامل میشود از جمله بردگی سیاسی. پس تأکید بر امامت معصوم، نفی همه تعدیها و تجاوزها به ساحت انسان است.
1. سیاست، ارسطو، ترجمه حمید عنایت، ص 11.
2. نهج البلاغه، ص 920.
مرام جاودانه.صفحه 141.
«...می بینم وقتی نویسندگانی می خواهند شکوه قهرمانان را بشناسند چنین می گویند:
قهرمانان ما به طوری که گفتیم مبارزینی بزرگ هستند، ولی سلاح آنها اِعمال زور و تولید خوف نیست، بلکه عقل و دانش است.
دشمن آنها نوع بشر نمی باشند، بلکه با جهل مبارزه می کنند و علیه این خصم مشترک همه با شجاعت نبرد می نمایند.
وقتی یک قهرمان فاتح می شود، همه، یعنی مردم امروز و آینده فاتح می شوند. آیا امروز وقتی ما سوار یک زورق موتوری می شویم به یاد پیروزی فولتون1 در یک قرن و نیم قبل نمی افتیم؟ و آیا در موقع اعمال جراحی، لیستر2 به کمک ما برای نجات جان ما نمی آید؟
و چون اینان قهرمانانی هستند که پیروزی و افتخار آنها هرگز از بین نمی رود برماست که از آنها سرمشق گیریم. هرکس قهرمانانی را تقدیر و تجلیل می کند و هر دوره و هر ملت نیز قهرمانانی دارند. قهرمانان کسانی هستند که به قدری ما آنها را تقدیر می نماییم که هرگاه آرزوهای ما جامه عمل می پوشید می خواستیم مثل آنها باشیم.
اما انتخاب یک قهرمان موضوعی با اهمیت است، تا جایی که می توان گفت، انتخاب یک قهرمان چون پرستشِ او می باشد. و به همین جهت، با دقت باید آنها را انتخاب نمود. ما باید بسنجیم قهرمانان ما چگونه هستند، و چه چیزهایی را دوست می دارند. آیا آنها باید با فتوت و ترحم باشند، یا بیرحم؟ باید کریم و سخی باشند، یا ممسک و لئیم؟ آیا آنها باید خدای قهر و خشم به شمار بیایند و ابناء بشر را بترسانند یا برعکس، سعادت را نصیب افراد انسان بنمایند؟ ناپلئون جنگجو و جهانگشایی بزرگ بود، و هزارها خانواده او را فراموش نخواهند کرد، زیرا از جنگهای او آسیب دیدند. آیا ما می بایست در این کتاب او را هم جزو قهرمانان خود ذکر نماییم؟ و هرگاه نباید ناپلئون را جزو قهرمانان خود به شمار آوریم3، پس چه کسانی را باید انتخاب کنیم؟ ما چه کسانی را باید محترم بشماریم و روش آنها را سرمشق قرار بدهیم؟ قدر مسلم این است که قهرمانان ما می بایست اهل مبارزه باشند، ولی باید دانست آنها در چه میدان، و برای چه منظور مبارزه می کنند؟...4
باز، در جدی گرفتن مسائل زندگی، و حتی علاقه زیاد نشان دادن، و اصرار ورزیدن، برای صحیح کردن شکل زندگی، برای دیگران و جامعه ها و نسلها، می بینیم که:
آن بزرک را علاقه فراوان بود که استقامت و عدالت را بر سراسر پهنه گیتی گسترده ببیند، و استقامت در فرد، و عدالت در دولت. و او بسیار میل داشت دولتی را ببیند که در آن سقراط کشته نشود، بلکه به عنوان پادشاه انتخاب شود.5
1-رابرت فولتون(1765-1815)
2-بارون ژوزف لیستر(1827-1912)
3- در این سخن نیز گرایشی ست به اصالت دادن به فلسفه حیات، و احترام به سنن زندگی، که زورمندان آن را فراموش می کنند، پس باید آنان را فراموش کرد.
4- «تَراجِم حَیّةٌ لِاَعلام الفَلسفةِ الغَربّیة»
منبع: استاد محمدرضا حکیمی، فریاد روزها،ص127-129
1. مسبوق بودن خلقت همه کائنات و ماسوی الله (اعم از مجرد و ماده) به عدم و حدوث حقیقی و زمانی عالَم(توحید ایجابی). و نفی حدوث ذاتی و قِدم زمانی عالم(توحید عِلّیِ مشایی، توحید وجودی-چه عینی، چه تشکیکی) در فلسفه و عرفان و حکمت متعالیه.
2. نفی محدودیت علم و قدرت ذات متعال
3. بطلان قاعده «الواحد». این قاعده یونانی، نفی کننده «فاعل مختار» بودن خداوند است( و دلیلهای فلسفی آن باطل است، چنانکه خواجه نصیر طوسی بدان تصریح کرده)
4. اراده «صفت فعل» است نه «صفت ذات» چنانکه در «احتجاجات مرو» مورد تأکید معصوم(ع)قرار گرفته.
5. نفی سنخیت میان «خالق» و «مخلوق»، تا چه رسد به عینیت- و نفی جهان بینی مبتنی بر وحدت وجود و موجود.
6. نفی دیدگاه انکار شرور، یا نسبی دانستن آن در جهان.
7. نفی جبر و تفویض و اثبات «امر بین الامرین»
8. اعتقاد به «بدا» و حقیقت آن، و تغییر مقدرات(محو و اثبات) و تأکید و تأثیر «دعا» در تقدیرها (مطابق ایات قرآن و تعالیم صریح معصومین(ع) ).
9. اثبات معاد جسمانی عنصری، و حقیقت آن.
10. اعتقاد به وحی ونبوت و حقیقت ان.
11. حقیقت «عقل» و حقیقیت «علم» و تمایز آن دو از نفس، و کیفیت حصول علم برای نفس و بطلان اساسی مسئله «اتحاد عاقل و معقول» که مستند است به کشف نه عقل. (و ابن سینا آن را امری ردیء و سخیف شمرده است).
12. عقل شناسی(معرفه العقل) قرآنی، که جهان از آن بی خبر است.
13. نفس شناسی (معرفه النفس) قرآنی...
14. سخافت اعتقاد به عقول عشره، و عقول عرضی، و افلاک نسعه و افلاک محدَّد، و نفوس فلکی و جاندار بودن اجسام دوّار...(«تُرّهات» به تعبیر سیدجمال الدین اسد آبادی) و اثبات «فلکیات قرآنی-حدیثی» که ابعاد اکتشافی امروز، در مباحث کیهان شناختی، قابل قیاس با آن تعالیم و مطالب نیست.
15. حقیقت «خلق»و «امر» (ألا ! لَهُ الخلق و الأمر...) اعراف
16. اسرار کائناتی و تکوینی و روحانی (شئونی) «لیله القدر».
17. حقیقت« حروف» و سرّ بیان (در «عَلَّمَهُ البیان»)
18. اسرار اسماء و آیات و آیتیت «مهدی موعود-عج-»، از نظر «خلقت» و «غیبت» و« اجرای عدالت» (در عصر ظهور) و «اسم»... .
19. توجه به رموز معارفی و اقدامی و «غوامض حکمت موجود» در احادیث و ادعیه معتبره» (أَحیَوا أمرَنا، فَإنَّ الناس لَو عَرَفوا محاسِنَ کلامِنا لَأ تَّبعُونا...)...
20. لزوم تلاش پیگیر، برای نشر تقوی وتعاون، و ستیز با شرّ و مخاصمت با آن (و تعاونوا علی البِّر و التقوی، و لا تعاونوا علی الإثم و العدوان)...(مائده2) ...کُونا لِلظالم خَصماً و للمظلوم عوناً (نهج البلاغه77)
21. کوشش برای تشکیل «حکومت عامل بالعدل» (إن الله یأمُر بالعدل...)(نحل90)
22. تلاش برای ایجاد «جامعه قائم بالقسط» (لیقوم الناس بالقسط) (حدید25)...
23. نشر علم و فرهنگ و فرهیختگی و تأسیس کتابخانه ها (اکتسب و بُثَّ عیلمَک فی إخوانک... و احتفضوا بِکُِتُبِکُم، فإنکُم سوف تحتاجون الیها) اصول کافی ج1ص52
24. تأکید بر حماسه های مقدس(و قَتلاً فی سبیلک فَوَفَّق لنا)
25. و در مجموع، آموختن حکمت ربّانی، از منابع وحیانی: حکمتهای الهی، سیاسی، اقتصادی، تربیتی، اخلاقی سلوکی، اجتماعی، دفاعی و مسائل دیگر... و مسائل دیگر... .
الهایت الهی، الهیات بشری.ص216-212
.: Weblog Themes By Pichak :.