سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 96/7/23 | 4:1 عصر | نویسنده : sultan

...پدیده جواز و رواج کثرت (اموال زیاد) برای فرد، ساخته دنیای سرمایه داری و ضدّ بشری غرب است، و میراث ارتجاع قارونی است، که حضرت موسای کلیم«ع» با این پدیده نیز به سختی در افتاد، مانند در افتادن با سیاست ارتجاعی حاکمیّت فرعونی. و اگر فرعون -باذن خدا- در آب غرق شد، قارون -باذن خدا- در خاک، سر به نیست گشت.

آری، خود مالکیّت آزاد و ثروتهای کلان در دست اشخاصی چند، حالتی جنگلی و اقتصادیِ ضدّ اسلامی و ارتجاعی دارد، و بر باددهنده «اصل عدالت» است، و پایمال کننده حقوق قشرهای جامعه انسانی و اسلامی...پس پایمال کننده اسلام و احکام اسلامی نیز هست، بالملازمه!

در جامعه اسلامی، که پرچم «قرآن کریم»، بر فراز آن در اهتزاز است، و «نهج البلاغه»، (با تأکید بر «عهدنامه» و نامه های امام علی«ع» به کارگزاران خائن و عزل سریع و افشاگری وسیع آنان)، خط دهنده اصلی در حاکمیّت و اقتصاد و قضاوت است (و اگر جز این باشد، چه اسلامی؟ و چه جامعه ای اسلامی؟ و چه حاکمیّتی دینی؟!)، نمی شود فراموش شدگانی، و از چشم افتادگانی وجود داشته باشند؛ چنانکه نمی شود «نور چشمی»هایی ویژه طلب و چپاول کار، پدید آیند، و با تکیه بر نفوذ و قدرت پدران، آنچه می خواهند بکنند، و هر چه می خواهند ببرند، و احدی -بدلیل روابط درهم تنیده سودهای مشترک و قدرتهای اتّکائی- نتواند کاری کند. این است که در جامعه اسلامی(قرآنی)، تکاثر ممنوع است. چون عدّه ای با تکاثر، سبب فقر و محرومیّت دیگران -درسطحهای مختلف- می شوند، و راه توزیع عادلانه ثروت و امکانات را می بندند و حضور «قسط» را در زندگی مردمان محال می گردانند، چنانکه بارها گفته ایم؛ و تجربه این چند سال بخوبی نشان داده است، و نشان داده است که آنچه این حقیر ناتوان گفته، مخّ دین و خیر ملّت ایران بوده است.

البته آنچه هم در احادیث، برای اندازه و مقدار ثروتِ مُجاز، ذکر شده است، بعنوان «معیار» است نه «مقدار» قطعی و همیشگی، بلکه اکنون باید با نظر کارشناس عادل، به تناسب زمان و جاها و کشورها سنجیده شود، البته و صدالبته بر شالود? «قسط» و «عدل»، و گرنه چه بسا «اسلامی» نامیدن پاره ای عملکردها، در بازار و اقتصاد و قضا و عدالت، خلاف شرع باشد. اصل، ساختن فردِ ترازِ قرآن، و جامعه ترازِ قرآن است، که به هیچ روی، با «تکاثر» و «اتراف» (ریخت و پاشهای زندگی اشرافی و اشرافی زده)، نمی سازد.

 

 

150سال تلاش خونین،ص123-125




تاریخ : چهارشنبه 96/7/19 | 1:35 عصر | نویسنده : sultan

قرآن کریم، بعنوان خاتم کتاب های آسمانی (و مُهَیمِنٌ علی الکُتبِ کُلًها)، دو مطب برای بشریت آورد، که نیاز انسان در این جهان و تا ابدیّت به همین دو چیز است:

    1-حکمت

    2-عدالت

انسان در ساختار دهی درست به روح خود، برای حضور در هماره های ابدیّت آرامش بخش، نیاز به «حکمت» (علم صحیح، به تعبیر حضرت امام محمد باقر «ع»)1 دارد؛ و در سامان بخشی به زندگی مادّی خود، در این دنیا، که راه عبور به ابدّیت است، نیاز به «عدالت» دارد. و عدالت، به تعبیر حضرت امام جعفر صادق(ع)2، و امام موسای کاظم(ع)3، یعنی: رسیدن به جامعه منهای فقر. هر جا فقر و محرومیت وجود داشته باشد، سخن گفتن از عدالت، کذب محض است، و مبارزه با تعالیم قرآن و معصوم(ع) است، و فریب دادن مردم.

 

1-«اصول کافی»، ج2، ص399

2--«اصول کافی»، ج3ص528

3-«همان»، ج1، ص524

 

ایمان فیلسوفان.ص50-51

 




تاریخ : یکشنبه 95/9/21 | 1:22 صبح | نویسنده : sultan

رابطه مال با انسان و انسان با مال، به یکی از این پنج شکل تواند بود:

  1. غنای تکاثری(فراوان داشتم و فراوان خواستن). واجب الدفع فوری- از نظر اسلام قابل قبول نیست- همه ارزشها را نابود می کند.
  2.  
    غنای وافر(موجب هلاکت دنیوی و اخروی).مرحله بعد از غنای کفافی است.

  3. غنای کفافی(غنای مشروع). محدود است-هر غنای مشروعی اندک و محدود است.

  4. فقر.(کمبود داشتن).

  5. مسکنت(یعنی نداشتن) واجب الدفع فوری.

 

 

 تلخیصی از ص41 «گزارش»(گزارشی درباره جلدو سوم تا ششم الحیاه)




تاریخ : چهارشنبه 95/9/10 | 3:4 صبح | نویسنده : sultan

قرآن کریم، بزرگترین کتاب عدالت است در تاریخ:

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ..1

-خداوند-بحتم و قطع-امر می کند که عدالت را اجرا کنید...

...وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ...2

- (ای محمّد!)، بگو: می مأمورم که عدالت را در میان شما اجرا کنم...

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...3

- خداوند-بقطع و حتم-به شما امر می کند، که امانت را به صاحب آ برگردانید؛ و هرگاه در میان مردم به قضاوت پرداختید، از روی عدالت حکم کنید.4

قرآن کریم- با صراحت تمام- علت اجتماعی بعثت پیامبران«ع» را اجرای قسط و عدل دانسته است:

لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...5

- سوگند، که ما پیامبران خویش را، با دلیلهای روشن، فرستادیم، و کتاب و میزان(حقّ و باطل) را همراه آنان کردیم، تا مردمان در سایه اجرای عدالت زندگی کنند...

پیامبر اکرم(آورنده قرآن) می فرماید:

عَدلُ ساعةٍ خیرٌ مِن عبادةِ سَبعینَ سَنةً، قیامِ لَیلها، و صیامِ نَهارِها.6

- یکساعت اجرای عدالت بهتر است از هفتاد سال عبادت، که هرشب آن هفتاد سال، نماز بخوانند، و هر روز آن سالها را روزه بگیرند.

و امام محّمد باقر«ع» در پاسخ محدّث موثّق و معتبر، محمّد بن مسلم- که می پرسد: «سیره و روش و عملکرد پیامبر«ص» چگونه بود؟»، می فرماید:

أبطَلَ ما کانَ فی الجاهلَّة، وَ اَستَقبَلَ النّاسَ بالعَدل...

-پیامبر، همه ستمروایی و حق کشی، که در زمان جاهلیّت بود، نابود کرد، و کار را با مردم، با اجرای عدالت آغاز نمود...

و اگر انقلابی اسلامی است، این است و این! نه جز این، و نه جز این!...

 

1-«سوره نحل»(16)، آیه90.

2-«سوره شوری»(42)،آیه15.

3-«سوره نساء»(4)،آیه58.

4-شماری از آیات و روایات مربوط به ضرورت های اجرای عدالت را، در جلد ششم«الحیاه» بنگرید، نیز «جامعه سازی قرآنی».

5-«سوره حدید»،(57)، آیه25.

6-«بحار» ج75،ص352، از کتاب «جامع الاخبار».

 

پیام جاودانه.378-380




  ...جامعه ای که در آن -گاه و گاه- 2هزار و 3هزار شهید تشییع می شود، و مردمی از این دست- با صلابت و مخلص و صبور و صمیمی و اعتمادگرا- دارد و همه جا را از «فریاد برائت» آکنده ساخته است، از آفتاب عاشورا روشن و از خون جوانان رنگین... جامعه ای ساکت نیست، بلکه جامعه ای حاضر و خروشان1، حاضر در مرزهای تعهّد...

از سویی دیگر، چون چه بسا سودپرستان و قارونان و ایادی گوناگون آنان، بخواهند فریادگران را از میدان به در کنند، و راه را بر فریادهای عدالتخواهانه اگر چه فریادهای قلمی- بربندند، باید گفت:

أعوذُ باللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرّجیم. بِسم اللهِ الَّرحمنِ الرَّحیمِ. ن و القلمِ و مایَسطُرُون.

-سوگند به خامه های متعهّد، سوگند به نوشته های رسالت گزار، سوگند به کتابهای فریادگر...

شیخ طبرسی، مفسّر بزرگ، در تفسیر این آیه می گوید:

آن قلم که خداوند به آن قسم یاد کرده است، قلمی است که در راه منافع خلق بکار می رودف و احکام دین را پاسداری می کند، و در جهت سامان یابی امور مردم به حرکت در می آید.1

و مرکّب خامه عالمان متعهّد که ار «خونِ شهیدان» برتر است، برای همین است که یک بار «شهید» را می پرورد، و بار دیگر، «خون شهید» را فریاد می کند. پس هم «شهید پرور» است و هم «شهید باور»... ما شهیدان را باور نداریم، و گرنه تنها به تشیع پیکرهای پاک آنان بسنده نمی کردیم، بلکه خون آنان را نیز فریاد می کردیم...

فریاد هماره بلندِ خون شهیدان، اجرای عدالت است، عدالت قضایی، عدالت اجتماعی، عدالت معیشتی و... و از میان بردنِ تبعیضهای جهنّمی فقرگستر و تفاوتهای معیشتیِ سقوط آور...

تبعیضها و تفاوتهایی از این دست که همواره در آیات قرآن و احادیث دینی محکوم شده است- عامل سقوط انسانیّت است، انحطاط اخلاق، و سلب اعتماد در اجتماع، و نفی فضیلت، و ضعف گرایش به دین، و رواج تملّق و تظاهر و تزویر، و بریدن نسلهای جوان از صفوف حاضران، و اسلامی نشدن دانشگاهها پس از سالیان...

پس نباید خون شهید نیز شهید شود و پیام خونین این خون، رنگ ببازد...خون شهیدان را فریاد کنیم، و قلمهای انقلابی و متعهّد فریاد خواهند کرد، و فریاد، سرانجام به گوشها می رسد، اگر چه در نسلی یا نسلهایی، پس از روزگار فریادگران راستین...

1-البتّه، متن جامعه...

2- «مجمع البیان»، ج 10، ص332

پیام جاودانه.ص362-363




تاریخ : دوشنبه 95/8/3 | 12:53 صبح | نویسنده : sultan

واژه«انقلاب»،واژه ای است بسیار بزرگ و بسیار ژرف و بسیار گسترده، و پربار و پرمسئولیت...این واژه در نوشته های اینجانب بسیار بکار رفته است. باید اعتراف داشت که این واژه دوگونه اطلاق دارد، یا به تعبیر درست تر، اطلاقی دومرحله ای دارد:
مرحله نخست: اطلاق مجازی و تسامحی.
مرحله دوم:اطلاق حقیقی و جدّی.
اطلاق نخست مربوط است به آغاز پیروزی. و اطلاق دوم مربوط است به سازندگیها و عملکردهای انقلابی پس از پیروزی، که باید در سه مظهر عمده تجلّی کند:
1-تحکیم مبانی دین خدا(در یک انقلاب دینی).
2-اعاده کرامت انسانی.
3-ایجاد عدالت اجتماعی و اقتصادی.

یا به تعبیری دیگر:«انقلاب تغییر روابط و مناسبات ظالمانه است به روابط و مناسبات عادلانه»؛ این امر باید تحقّق پیدا کند.
بنابراین،اطلاق کلمه «انقلاب» بر یک حرکت در مراحل نخستین مجازی است، و به تعبیر ما طلبه ها، «به اعتبار مایَؤُلُ إلیه» است، یعنی به اعتبار نتایج بعدی و تحقّق یافتن اهداف انقلاب،و پدیدار گشتن آرمان قشرهای وسیع مردم یک جامعه، از شرکت در انقلاب.
و واضح است که هیچ نویسنده ای نمی تواند چیزی را بر واقعیّت تحمیل کند. بنابراین، من نیز تابع واقعیّاتم، و اینهمه تأکید که بر توجّه به واقعیّات و ترک غفلت و مسامحه درباره آنها دارم، از همینجاست... مسامحه درباره«واقعیّتهای جامعه و مردم و زندگی»، در سطح حاکمیّت، خلاف تکلیف نیز هست،پس نباید غافل بود، و نباید مسامحه روا داشت...

قیام جاودانه.ص229-231




تاریخ : یکشنبه 95/7/18 | 3:3 عصر | نویسنده : sultan

اسلام مردمان را به پذیرفتن «اصل مساوات»، و تلاش برای برقرار کردن سطح معیشتی«مساوی» یا «متقارب»(نزدیک به یکدیگر) در همه اجتماع فرا می خواند...واضح است که مساواتی که اسلام به پذیرفتن آن به عنوان یک «اصل» فرا می خواند،مساوات در مصرف است نه در «مالکیت» البته مالکیتی که کفایی یا دست کم ،غیر تکاثری باشد،و از حدود میانه روی و اعتدال نگذرد،و به حدّ مردود مالکیت نزدیک نشود.1

 

در نظر اسلام،قطب انسان است، و خوشبختی او، با برطرف کردن موانع رسیدن او به خوشبختی که فقر و ناکامی از جمله آنهاست،از هدفهای اوست. و در سرمایه داری،قطب سود است و سود...اسلام انسان را می سازد و سرمایه داری انسان را می سوزد.چه او سازنده سود است.2

 

دین خدایی اسلام،دینی انسانی و مردمیِ همگانی است،و راهنمایان این دین شأن انسان را بالا برده اند و کرامت او را فریاد کرده اند...اسلام کاستن حق هیچ انسانی را روا نمی دارد،و تحقیر شخص یا طایفه ای را جایز نمی شمارد و مردمان در نظر اسلام یا براداران دینی اند یا برابران نوعی...پس اسلام برای زندگی با مردم و رفتار آنان و دفاع از مردم و حقوق مردم دو ملاک در اختیار قرار می دهد،که یکی ملاک مسلمان بودن است و دیگری ملاک انسانیّت عمومی؛و امتیازهای معنوی اشخاص را، تا چه رسد به امتیازهای موهومی که اسلام،آنها را پایمال کرده است،برای جهان دیگر باقی می گذارد،و برای آنها تأثیری در بهره مند شدن از مواهب این زندگی قائل نمی شود.

معلم بزرگ دین،حضرت امام جعفرصادق(ع)می فرماید: «فضائلهم بینهم و بین الله. فضایل مردم،مربوط به خود و خدایشان است»  نه مربوط به مردم و شریعت و قانون و دستگاه اجرایی و سیاست و حکومت و معیشت...پس اسلام فضائل اشخاص را انگیزه ای برای بدست آوردن امتیازی و تملک اموال،یا انحصار طلبی در حقوق،یا استیلای بر سیاست و قانون گذاری به شمار نمی آورد.

تقوا...به هیچ روی موجب تبعیض در حقوق معیشتی،که هر انسانی به آن نیازمند است،نمی شود...مردمان در جامعه اسلامی با یکدیگر برابرند،چنانکه امام صادق(ع) می فرماید: «الناسُ سواءُ کأسنان المُشط. مرمان همچون دندانه های شانه با یکدیگر برابرند.» و نیز به گفته امام صادق(ع): «اهلُ الاسلام هُم ابناءُ الاسلام،اُسَوّی بینهم فی العطاء،فضائلهم بینهم و بین الله،احمِلهم کَبَنی رجُلٍ واحدٍ» مسلمانان همه،فرزندان اسلامند،من آنان را در حقوق مساوی یکدیگر می دانم،اگر فضائلی دارند میان خود ایشان و خداوند است،و من آنان را همچون پسران یک مرد در نظر می گیرم.»3

 

1-ترجمه الحیاة جلد 5.ص228-228

2-همان.جلد6.ص724-725

3-الحیاة جلد4.ص129-131




تاریخ : شنبه 95/7/17 | 3:45 عصر | نویسنده : sultan

این درست نیست که طاغوت را تنها مفهومی سیاسی بدانیم،زیرا واژه «طاغوت»،صیغه مبالغه است از مصدر«طغیان»،یعنی کسی که در برابر مردم و آیین حق،و شریعت و قانون، و فضیلت و عدالت،گردنکشی کند... و این معنی منحصر به قلمرو سیاسی نیست،بلکه در قلمروهای دیگر نیز وجود دارد،که مهمترین آنها قلمرو مالی و اقتصادی است.هر کس در قضایای زندگی بشری و رنجهایی که انسان کشیده است و اکنون نیز می کشد بژرفی بنگرد،یقین خواهد کرد که طاغوت اصلی حقیقی همان طاغوت اقتصادی است، و طاغوت سیاسی سیئه ای است از سیئات طاغوت اقتصادی و اگر خود،همان طاغوت اقتصادی نباشد. آیه مبارکه در کشف این حقیقت می فرماید:«فَامّا مَن طغی و آثَر الحیاةَ الدنیا...آن کس که طغیان کند و زندگی دنیا برگزیند»

همچنین آموزشی از امام علی بن الحسین(ع) ما را به این ناحیه عظیم در زندگی و اجتماع رهبری می کند. «ایها المؤمنون! مُصیبَتکم مِن اهلِ الرَّغبةِ فی الدنیا المائلونَ اِلیها. ای مؤمنان! فاجعه در زندگی شما همین طاغوتان دینا طلب دنیا دوستند».1

 

نظام طاغوتی یک مثلث است...که دو ضلع این مثلث،یعنی ضلع سیاسی(فرعون) و ضلع اقتصادی(قارون/ ملأ/اشراف)،اهمیت بیشتری دارند. اگر آن دو ضلع از میان رفتند،جایی برای طاغوت فرهنگی و نشر فرهنگ طاغوتی باقی نخواهد ماند...فاسدترین این سه طاغوت،طاغوت اقتصادی است.2

 

این طاغوت،چنانکه بازهم گفته شده است،مهمتر و خطرناکتر و ویرانگرتر و فسادانگیزتر و حیله بازتر و باقدرت تر از طاغوت سیاسی است،و تزویر و نفاق و ریای او بسی بیشتر، و در همرنگ نمایی استادتر، و در بهره جویی از دین و شعائر دینی و مسجد و محراب پخته تر است؛چنانکه گفته اند قارون از همه بنی اسرائیل به تورات آشناتر بود و اطلاعات دینی وسیع داشت، و تورات را از همه بهتر می خواند.3

 

1ترجمه الحیاة.ج3ص327-328

2-قیام جاوانه.ص169-170

3-گزارشی درباره جلدسوم تا ششم الحیاة108








  • paper | فال تاروت نه کارتی | buy Reports
  • بک لینک رایگان | فروش لینک دائمی